مارکس در لابه لای نوشته هایش اشاره کرده که تاریخ دوبار تکرار میشود: یکبار تراژدی و باردیگر کمدی، اما تجربه به من نشان داده که خداوند لابد به علت ضیق وقت ترجیح میدهد هر دو ورژن تراژدی و کمدی را همزمان بر سرم نازل کند. از قضا اینبار قبل از اینکه دهانم به گفتن واژه ی همسرم عادت کند دارم برای همه توضیح میدهم که پدر همسرم به رحمت خدا رفته اند و مراسم سوگواری شان از قضا درست در روزی است که قرار بود جشن ازدواجم برگزار شود.
چه میتوان گفت جز اینکه حداقل مهمانها از قبل دعوت شده اند و فقط تم مهمانی از سفید به سیاه تغییر کرده.
پ.ن: دوست دارم بجای تبریک گفتن برای پدرجون فاتحه بفرستید و آرزوی بهشت کنید. غم از دست دادن ایشان برایم بسیار بسیار سخت است.
.
.
.
درباره این سایت